۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

جنبش کارگری ایران: وضعیت کلی و گرایش های رایج(جمعی از فعالین کارگری-جافک)

جنبش کارگری ایران؛ وضعیت کلی و گرایش های رایج

جمعی از فعالین کارگری(جافک)

دور جدیدی از بحث و جدل بر سر خصوصیات و نقش جنبش کارگری ایران در میان عناصر و گروه هایی که چپ و سوسیالیست خوانده می شوند، آغاز شده است. در این جدل، عملکرد کمیته های گوناگون و نیز تشکل های مستقل سندیکایی زیر ذره بین قرار گرفته است. اگر چند سال پیش، گروه ها و یا عناصر چپ اختلاف نظرهای شان با نحوه عمل تشکل های موجود و سیاست رهبران شان را مسکوت می گذاشتند و دهان را فقط برای تحسین و ستایش از آن ها باز می کردند، حالا شمشیر انتقاد را بیرحمانه بالای سر می چرخانند. چه عواملی باعث این تغییر رویه شده است؟ چه روحیه و انگیزه ای پشت جدل های امروز قرار دارد؟ مهم تر اینکه، مبارزه نظری و سیاسی کنونی باید چه سمت و سویی اتخاذ کند و به چه پرسش هایی پاسخ بگوید تا گرهی از کار باز کند و در خدمت به پیشروی و تکامل جنبش طبقه کارگر قرار بگیرد؟

آنچه پیش رو دارید دومین بخش از مجموعه ای است که به شکل فشرده به پرسش های بالا می پردازد. تلاش ما اینست که هر بخش در عین پیوستگی با بخش های دیگر، تا حدی خصلت مستقل هم داشته باشد. بر همین مبنا از همه رفقا و دوستان علاقمند به اظهار نظر و مطرح کردن دیدگاه های نقادانه خود در مورد این مجموعه دعوت می کنیم که منتظر انتشار همه بخش ها نشوند و نظرات خود بر سر هر بخش را در دسترس ما قرار دهند.

بخش دوم:

اختلاف و اشتراک گرایش های موجود

سال هاست که در صفوف فعالان جنبش کارگری و چپ ایران شاهد تسلط چند گرایش و نگرش و سیاست به هم مرتبط هستیم: اکونومیسم، رفرمیسم و قانونی گرایی. تا وقتی که یک مرزبندی و تسویه حساب عمیق علمی با این گرایش ها و نگرش ها انجام نگیرد، در بر همین پاشنه خواهد چرخید. خوبست نگاهی بیندازید به انتقادها و حملاتی که هم اینک در سطح جنبش چپ و کارگری، حول تجربه دو سندیکای شرکت واحد و نیشکر هفت تپه جریان دارد. در این بحث و جدل ها از عباراتی مانند «سه جانبه گرایی»، «سازشکاری»، «توده ایسم و نئو توده ایسم»، «فرقه گرایی» و.... استفاده می شود، اما در نهایت راه حل ها و پیشنهادها فاصله یا تفاوت چندانی با هم ندارند. همه در یک دایره می چرخند. نقطه مشترک اساسی در همه آن ها، ناتوانی از پیوند دادن تشکل های مستقل موجود و مبارزات کارگری جاری با یک استراتژی و سیاست انقلابی است. هیچیک نمی توانند به درستی جایگاه مبارزات روزمره کارگری را تعیین کنند، چرا که در واقع درک روشنی از مفهوم و نحوه تدارک و انجام انقلاب اجتماعی به رهبری طبقه کارگر و نقش پیشاهنگ انقلابی در آن ندارند. تعریف و تمجید از مبارزات کارگری جاری، و تحسین کارگران صرفا به علت کارگر بودن شان، در واقع جنبه تعارف پیدا کرده است. چرا که امید، امید متکی به تحلیل علمی از تضادهای اصلی جامعه سرمایه داری و جایگاه طبقه کارگر در حل آن ها، در ذهن نیروهای گرفتار اکونومیسم و رفرمیسم رنگ باخته است. فعالیت عملی این نیروها بیشتر سمت و سوی «مدد کاری اجتماعی» و «همدردی با کارگران محروم» پیدا کرده است. سطح توقع ها به شدت پایین آمده. علیرغم فحش هایی که به سیاست «سه جانبه گرایی» و «سازش طبقاتی» داده می شود، جوهر سیاست پیشنهادی بخش بزرگی از نیروهای چپ، چک و چانه زدن بهتر کارگران با کارفرمای دولتی و یا خصوصی است. حتی دعواهایی که بر سر رفتارهای سکتاریستی درون فعالان جنبش کارگری جریان دارد حول اینست که چک و چانه زدن را اگر متحدانه جلو ببریم بهتر به نتیجه می رسیم یا جدا از هم؟ در این جدل ها عوامل تعیین کننده و جهت دهنده ای مثل قدرت سیاسی، استراتژی و سیاست های عمومی، و شکل ها و ابزارهای مختلف سازمان یابی و پیشبرد مبارزات انقلابی که اساسا غیرقانونی است، غایبند. گله گذاری ها بر سر تفرقه افکنی در صفوف این یا آن سندیکا است و زیر سوال بردن این یا آن کمیته فعالان کارگری. (1) حتی آنجا که یک گرایش قصد نقد سندیکالیسم را تحت شعار لغو کار مزدی دارد، خود به ستایش از جنبش خودانگیخته کارگری می پردازد و کارگران را از رهبری حزب پیشاهنگ انقلابی و ابزار ضروری برای کسب قدرت سیاسی و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا و هدایت ساختمان سوسیالیسم با هدف ایجاد دنیای کمونیستی بر حذر می دارد. (2) این گرایش با نفی محدودیت ها و خصلت تریدیونیونی و تمایل جنبش خودانگیخته به رفتن زیر پر و بال بورژوازی، با نفی وظیفه مبارزه سیاسی و ایدئولوژیک برای منحرف کردن این جنبش به یک حرکت آگاهانه و متشکل انقلابی، و با نفی ابزار تشکیلاتی ضروری برای هدایت کل این فرایند که هیچ چیز نیست مگر یک حزب کمونیست، عملا کارگران را محکوم به چرخیدن در دایره بسته فروش نیروی کار می کند، گیریم با یک چهره رادیکال و لحن پرخاشگرانه و تحت عباراتی مانند «تسخیر کارخانه»، «تشکیل شورا» و... اینان از مبارزه برای لغو کار مزدی می گویند اما به زبان بی زبانی به ما اعلام می کند که دغدغه اصلی شان سطح معیشت و دستمزد است. البته این گرایش در قالب عباراتی مثل «سلاخی سفره های خالی»، «قتل عام تمامی دار و ندار»، «قتل عام موحش حداقل معیشت» و «سلاخی امکانات» بیان می شود. و توجه داشته باشید که از این عبارات «خونین» در مورد وضع معیشت و دستمزد کارگران اسکاندیناوی استفاده کرده اند!

در این بن بست عملی و سر در گمی نظری، راه جریان هایی هموار شده که در صفوف طبقه کارگر علنا سازش طبقاتی را تبلیغ می کنند. سندیکالیست هایی که در سیاست، متحد «جریان سبز» یا در واقع همراه بخش مغلوب و مغضوب طبقه سرمایه دار حاکم و رژیم اسلامی هستند، دوباره میداندار شده اند. جریان هایی که خود چند سال پیش برای کنار زدن این «سه جانبه گرایان» و «مبلغان سازش طبقاتی» و میراث داران «حزب توده» در محافل و تشکل های کارگری مبارزه کرده بودند، در وضعی قرار گرفته اند که در جریان تدارک اول ماه مه سال 89 عملا دنبال همان ها افتادند و کوشیدند قطعنامه و اقدامات خود را با آن ها هماهنگ کنند. (3) در شرایطی که سیاست های انقلابی و اهداف کمونیستی در سطح جامعه و در افق دید طبقه کارگر به صورت یک قطب متشکل مادیت پیدا نکرده، روی برگرداندن از مواضع به ظاهر با ثبات، به یک امر طبیعی تبدیل می شود. برای مثال به موضوع «خانه کارگر» و ماهیت ضد کارگری و ارتجاعی این نهاد وابسته به نظام حاکم نگاه کنید. تصور این بود که موضع گیری در قبال این نهاد سرکوبگر به یکی از اصول جنبش چپ و کارگری ایران تبدیل شده است. ولی حالا می بینیم که اینطور نیست و در لابلای بعضی نظریه پردازی ها برای جنبش کارگری، «خانه کارگر» به صفوف جنبش کارگری راه داده می شود و برایش جایی در منتهی الیه راست این جنبش رزرو می کنند. (4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- در این زمینه می توانید رجوع کنید به نقد امیر پیام بر نظرات بهمن شفیق در مورد سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، تحت عنوان «از این فرقه هم باید فاصله گرفت»/ آبان 89/ در سایت «افق روشن»

2- رجوع کنید به مقاله «جنبشی که در اسارت بی افقی است» به قلم ناصر پایدار/ آذر 89/ در سایت «افق روشن»

3- در اینجا مشخصا سیاست و رفتار نیروهای حاضر در «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری» را مد نظر داریم.

4- رجوع کنید به مقاله «سیاست خارجی جنبش کارگری» به قلم محمد قراگوزلو/ از سایت «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد...»

--------------------------------------------

بادرود.

سوانح کاری: از ایران تا بنگلادش

این قصه سردراز دارد.....

آمار رسمی قربانیان حوادث معدن در ایران

خبرگزاری حکومتی "ایلنا" به نقل از نماینده "راور و کرمان، تنها در سال گذشته نزدیک به 30 کارگر در اثر حوادث ناشی از ریزش و انفجار معادن در نقاط مختلف ایران جان خود را از دست داده‌اند.

جانباختن چهار کارگر معدن در کرمان

روز سه شنبه 23 آذرماه بر اثر ریزش معدن و نشت گاز در معدن زغال سنگ "هجدک" در شهرستان "راور" در استان کرمان 4 کارگر جان باختند.

چهارشنبه 24 آذر ماه 1389 _ 15

مرگ دلخراش یک کارگر شرکت پتروشیمی مهاباد

"ولی پورقلی" اهل ماکو، کارگر بتون ریزی شرکت پتروشیمی مهاباد در حین کار دچار حادثه گردید و جان سپرد.

چهارشنبه 24 آذر ماه 1389 _ 15

مرگ یک کارگر در اعماق چاه کارگری در حین تخلیه چاه ساختمانی در تهران، در عمق 22 متری دچار گاز گرفتگی شد و جان خود را از دست داد. سه شنبه 16 آذر ماه 1389 _ 07

مرگ جانگداز دهها کارگر در بنگلادش

وقوع آتش سوزی در یک کارخانه تولید پوشاک واقع در شهر "داکا" پایتخت بنگلادش، 125 کشته و زخمی برجای گذاشت.

چهارشنبه 24 آذر ماه 1389 _ 15

چرا چنین فجایعی رخ می دهد؟

علت اساسی وقوع این سوانح کاری بیشمار و دائمی، هدف و شیوه ای است که نظام سرمایه داری و باندهای سرمایه دار (دولتی یا خصوصی)، در روند کار و تولید دنبال می کنند. آنها به دنبال کسب سودهای بیشتر و سریعتر هستند. آنها می خواهند تا آنجا که امکان دارد هزینه های تولید را کاهش دهند که این شامل پرداخت دستمزد و سایر هزینه های نگهداری کارگران هم هست. هر چه شدت کار و سرعت کار کارگران در یک روز کار بیشتر باشد، محصول بیشتر و سریعتر تولیدخواهد شد؛ یا انجام پروژه ها کمتر طول خواهد کشید؛ و نتیجتاً هزینه های کارفرما هم کمتر خواهد شد. حتی در پروژه های ساختمانی و راهسازی که به دست مقاطعه کار سپرده شده است و قاعدتاً کار را هر چه بیشتر کش بدهند، سود بیشتری به جیب می زنند، هم از شدت و خطرات کار کاسته نمی شود. چون در اینجا نیز بخش بزرگ سود را مقاطعه کار از قیمت سازی مواد اولیه و مصالح به دست می آورد تا از تقلب در پرداخت چند ماه دستمزد کارگران. در اینجا اگر کار را کش می دهند برای اینست که مصالح و مواد اولیه ای که قبلاً خریداری و انبار شده را فردا به قیمت تورمی روز (یعنی چهار لا پهنا) حساب کنند. طول دادن کار، چیزی از پر مخاطره بودن آن برای کارگران موقت، بی حقوق و اکثرا مهاجرانی که از امکانات و استانداردهای ایمنی بی اطلاعند، کم نمی کند. اکثریت کارگران قربانی سانحه را جوانان در فاصله سنی 25 تا 30 تشکیل می دهند و این اتفاقی نیست. اینها همان جوانانی هستند که انرژِی و قدرت کار سریعتر و شدیدتر را دارند و در عین حال، انگیزه و نیاز به کسب دستمزد بیشتر در شرایط تشکیل خانواده، آنان را به سوی مشاغل پر مخاطره می کشاند.

خلاصه اینکه، کاهش سوانح کاری و تبدیل آن به چیزی که واقعا بتوان برآن نام «سانحه» نهاد، در گرو دگرگونی اهداف و روش های حاکم بر روند کار است. و این هیچ معنایی ندارد مگر نابودی نظام سرمایه داری با همه نهادها و قوانین و افکار و دیدگاهی که آن را نمایندگی می کند.

تا هفته ای دیگر....

جمعی از فعالین کارگری (جافک) دی ماه 1389

Jafk1384.blogspot.com – kargaranfa@gmail.com

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

جمعه ۱۹ آذر، مزار جان باختگان راه آزادی(اطلاعیه ی کانون نویسندگان ایران)


اطلاعيه کانون نويسندگان ايران

به مناسبت دوازدهمين سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوينده


پيرو “بيانيه"‌ی روز ۱۱/۹/۸۹، در دوازدهمين سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوينده، روز جمعه ۱۹ آذر ساعت ۲ بعدازظهر بر مزار جان‌باختگان راه آزادی گرد می‌آييم و ياد عزيزانی را گرامی می‌داريم که با خون خود ثابت کردند بهای آزادی در اين سرزمين هم‌چنان سنگين است و زدودن ننگ آزادی‌کُشی از جامعه‌ی ما عزم و اراده‌ی به‌مراتب نيرومندترِ مردم آزادی‌خواه را می‌طلبد.

کانون نويسندگان ايران
۱۶ آذر ۱۳۸۹

۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

شصت ودومین سالگرد روز جهانی حقوق بشر گردهمائی همگامان علیه جمهوری اسلامی در بروکسل


١٠ دسامبر ٢٠١٠

شصت ودومین سالگرد روز جهانی حقوق بشر

گردهمائی همگامان علیه جمهوری اسلامی در بروکسل

در سال ١٩٤٨ بر ویرانه های جنگ جهانی دوم ، جنگی که درنتیجه ی تضادهای قدرتهای سرمایه داری رخ داد، برای پایان بخشیدن به درد و رنج انسانی، روز ١٠ دسامبر به عنوان روز جهانی حقوق بشر نام گذاری شد تا بر مبنای آن آزادی و برابری برای همه بشریت تضمین شود.

اما از آن پس نیز، انسان و حقوق پایه ای او در جای جای این کره خاکی توسط حکومت های استبدادی و دیکتاتوری رنگارنگ، لگد مال شده و می شود. جنگ، بیماری، تجاوز و بهره کشی همچنان باقی است و بخش اعظم بشریت از حقوق ابتدایی خود محروم است.

این سبعیت و بیداد بویژه در کشورهای استبداد زده دنیا مانند ایران چهره خود را در بی حقوقی کامل مردم، بی عدالتی های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، ملی - فرهنگی وجنسی نشان می دهد.

٣١ سال است که جنبش های اجتماعی مانند جنبش کارگری، جنبش زنان، دانشجویان، معلمان وملیت ها ی تحت ستم توسط حاکمیت نظام جمهوری اسلامی سرکوب می شود. در تمامی این سالها اما مبارزه مردم علیه این رژیم ادامه داشته است.

مبارزه و مقاومت مردم ایران در یک سال ونیم گذشته، در حقیقت، فریاد آزادی خواهانه مردمی است که به تمامیت این نظام "نه" می گویند، آزادی زندانیان سیاسی وآزادی تشکل را سر می دهند و برابری و رهایی زنان را فریاد می کنند. علیرغم توسل هر چه بیشتر رژیم به شکنجه، زندان، کشتار و اعدام، مقامت مردم همچنان ادامه دارد.

ما همگامان این جنبش بزرگ، حاکمیت جمهوری اسلامی را در تضاد با آزادی، برابری و حقوق بشر می دانیم. ما در "١٠ دسامبر"، درشصت ودومین سالگرد روز جهانی حقوق بشر، در مقابل کاخ دادگستری بروکسل گرد هم می آییم تا به نقض حقوق پایه ای انسان در نظام جمهوری اسلامی اعتراض کنیم؛ تا به تمامیت این نظام ضد بشری "نه" بگوییم. زیرا این نظام با بنیاد های حقوق بشر دشمن است.

مکان گردهمایی:place poelaert 1000 bruxelles

زمان گردهمایی: جمعه ١٠ دسامبر از ساعت ١٣.00 تا ١٦.00

همگامی کانونها و نهاد های ایرانی درهمبستگی و پشتیبانی از مبارزات مردم ایران در خارج از کشور:

انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران (پاریس)؛ تلاش- کانون حمایت از مبارزات مردم ایران کلن؛ جمعیت پشتیبانی از مبارزات مردم ایران (ماینس و ویسبادن)؛ جمعیت کردهای مقیم فرانسه؛ جمعی از فعالین سیاسی و حقوق بشر و سازمان پرایم (هلند)؛ شورای همبستگی با مبارزات مردم ایران (لندن)؛ شورای حمایت از مبارزات مردم ایران(اشتوتگارت)؛ شورای سوسياليست های مسلمان (هلند)؛ کانون پناهندگان سیاسی ایران(برلن)؛ کانون همبستگی و دفاع از مبارزات مردم ایران(هانوفر)؛ کمیته دفاع از مبارزات مردم ایران (زوریخ)؛ کمیته دفاع از مبارزات مردم ایران (بروکسل)؛ کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران(برلن)؛ کانون فرهنگی هلند؛

۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

بیانیه جمعیِ جوانان و دانشجویان چپ‌ ایران در تبعید در آستانه ۱۶ آذر1389


آنان که آینده را می سازند،

آینده‌ای به رنگ سرخ انقلاب

بیانیه جمعیِ ِجوانان و دانشجویان چپ‌ ایران در تبعید در آستانه 16 آذر 1389




بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای
خویش‌داشته‌اند.ــ

بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود

سرزمینی که در آن، نه شاهان بتوانند بی‌اعتنایی نشان دهند

نه ستمگران اسباب‌چینی کنند

تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد.

(لنگستون هیوز)





اکنون نهال 16 آذر آن‌قدر قد کشیده است ، که تاریخ معاصر ما را برای برگ‌های جوانش معنا کند. تاریخی که اگر چه لبریز از کشتار و خفقان و سرکوب و سلول، اما یکدم تُهی از مبارزه‌ و جنبش‌ها برای رهایی نبوده است. جنبش‌دانشجویی همواره از پیشتازان مبارزه برای تغییر وضع موجود بوده و در کشاکش نبردهای اجتماعی، بیشترین هزینه‌ها را پرداخته‌است.

16 آذر امسال در شرایطی فرامی‌رسد که جامعه ایران تحولات فشرده عظیمی را در یکسال و نیم اخیر از سر‌گذرانده و آبستن دگرگونی‌هایی عمده است، هرچند گاردهای موتوریزه سپاه، بر سنگفرشی از خون جوانان، پادگانی به وسعت مرزهای کشور گسترانده‌اند، تظاهرات‌های خیابانی مردم به ضرب ماشین سرکوب دولتی و سکوت و مماشات سران‌سبز فرونشانده شده، اگرچه تهدید، بازداشت، اخراج، زندان، و شکنجه و کشتار، سایه اسلامی خود را بر جنبش‌های اجتماعی، و از آنجمله جنبش‌دانشجویی گسترانده است، اما روزهایی چون 16 آذر یادآور مبارزه‌ای پیگیر و خاموش ناشدنی‌ست.

با توجه به فضای امنیتی و ترورپلیسی موجود در ایران که امکان ابراز علنی عقیده و بیان را برای تمام دانشجویان و گروه‌های مستقل دانشجویی غیرممکن ساخته‌است، ما جمعی از دانشجویان، کنشگرانِ‌جوان و فعالین سابق چپ‌ جنبش‌دانشجویی، در تبعید و در مسیر سازمان‌یابی نوین، که خود را آلترناتیو اپوزسیون راست در خارج از ایران و صدای هم سنگرانمان در داخل ایران می دانیم، ضروری دیدیم که به برخی از مهمترین خواست‌ها، مطالبات، ایده‌ها و نظریات سانسور شده دانشجویان چپ صدا بخشیده و عموم دانشجویان را در این برهه تعیین کننده خطاب قرار دهیم:

دانشجویان مبارز ایران!

جنبش‌دانشجویی در وضعیتی پیچیده به سر می‌برد و جز در بهار آزادیِ کوتاهی در فاصله دو نظام دیکتاتوری، همواره زیرِ‌فشار بوده است. جمهوری‌اسلامی هیچ‌گاه نمی‌توانست با وجود جنبش نیرومند دانشجویی، حاکمیت سیاه خود را مستقر کند. چنین بود که با همدستی دو جناح فعلی‌اش یا همان حزب الله سابق، پروژه‌ انقلاب فرهنگی که نام واقعی آن «قتل عام فرهنگی» است، کلید خورد و با تصفیهنیروهای پیشرو و چپ دانشجویی و نسل‌کشی‌ وحشیانه، با تعطیلی سه ساله دانشگاه‌ها دهه دهشتناک شصت را آغاز کرد.

نزدیک به دو دهه طول کشید تا بار دیگر جنبش‌دانشجویی توان و نیروی خود را بازیابد و در 18 تیر 78 نقشی محوری در جامعه بیابد. با تشدید تضادهای طبقاتی در جامعه، و گسترش جو یأس و ناامیدی و تسلیم عمومی در برابر موج لیبرالیسم و نولیبرالیسم، باز این جنبش‌دانشجویی بود که شاهد شکوفایی و سازمان‌یافتگی مستقل از حاکمیت و معطوف به طبقه کارگر و جنبش زنان بود. اما یورش همه جانبه حاکمیت به گروه ها و طیف های چپ دانشجویی در سال 86 تا نابودسازی تمام نهادها و کانون‌ها و نشریات مستقل دانشجویی ادامه یافت.با آغاز رویارویی خیابانی مردم با دولت، فشار بر دانشجویان و دانشگاه‌ها تشدید شد. در یکسال گذشته علاوه بر اخراج وترور برخی اساتید، هزاران دانشجو مورد تهدید، ارعاب، بازداشت و اخراج قرار گرفته‌اند.

سویه دیگر امسال اما، سیاسی شدن همگانی در دانشگاه بود. اگر در سال‌های گذشته فعالیت سیاسی دانشجویان عمدتا به گروه‌هایی در دانشگاه‌های معینی در ایران محدود بود، اما تحولات یکسال و نیم گذشته و عریان شدن تضاد حاد حاکمیت و جامعه، جنبش دانشجویی را به لحاظ کمی بسیار گسترده‌تر کرد و دامنه‌اش را به دانشگاه‌های کوچک‌تر و شهرهای دیگر رساند.

اکنون به دلیل سرکوب و خفقان حاد و نیز فقدان سازمان یافتگی مستقل دانشجویان، سطح ظاهری دانشگاه‌ها تحت کنترل به نظر می‌رسد، اما در لایه‌های زیرین، گدازه‌های جنبش همه جا گسترده می‌شود. به ویژه با اشغال نظامی دانشگاه‌ها، جنبش‌دانشجویی مجبور شده‌است کانون گسترش خود را از دانشگاه به بیرون جهت دهد، گرایشی که خود امکان‌های جدیدی را پیش ِروی جنبش‌دانشجویی فرا‌می‌نهد.

در خلاءِ ناشی از فقدان سازمان‌های چپ و پیشروِ دانشجویی، تلاش می‌شود تا "دفتر‌تحکیم وحدت میان حوزه و دانشگاه" نقش نمایندگی جنبش‌دانشجویی را ایفا کند. دفتر تحکیم وحدت که در سالهای اخیر در دانشگاه‌ها رنگ باخته بود، بار دیگر به مدد نیروهای مسلط در خارج از دانشگاه و به کمک نهادهای ارتجاعی انجمن اسلامی به حرکت درآمده و با پشتیبانی رسانه‌های امپریالیستی و سران‌سبز برای انحراف مبارزات دانشجویی به نفع جناح‌های سلطه عمل می‌کند. آنها تلاش می‌کنند جنبش عادلانه علیه دیکتاتوری حاکم را به نفع خونریزان کهن کانالیزه کنند. نامه طیف خارج از کشوری آن‌ها و سازمان ادوارشان به اوباما و دستبوسی هیئت حاکمه آمریکا در حالی‌ست که سرخی سه قطره خون بر تن 16 آذر از سال 32 نقش جنایتکارانه آمریکا علیه مردم و دانشجویان ایران را همواره در ذهن جمعی دانشجویان زنده نگاه داشته است. طیف داخل کشوری این سازمان نیز با حلقه به گوشی نخست وزیر دهه اعدام‌ها، تلاش می‌کند جنبش دانشجویی را در پای بی‌افقی و بی‌عملی رهبران سبز قربانی‌کند.تحکیم وحدت و ادوارش می‌کوشند با لفاظی، ماهیت واقعی نظام را پنهان نگاه داشته و روبنای سیاسی استبدادی آن را بی‌رابطه با زیربنای اقتصادی آن نشان دهند.

دانشجویان چپ بر این اعتقادند که دیکتاتوری کنونی جزئی لاینفک از نظام اقتصادی حاکم بر ایران است و تلاش برای آزادی به تلاش برای دگرگون کردن ریشه ای نظام گره‌خورده است. واقعیت این است که میلیتاریزه شدن روز افزون حاکمیت، و تشدید دیکتاتوری در ایران ارتباط تنگاتنگی با تحولات سرمایه داری ایران دارد.

سرمایه‌داری حاکم بر ایران با در پیش‌گرفتن سیاست‌های نولیبرالی و چوب حراج ثروت‌های اجتماعی را زدن،خصوصی سازی‌های گسترده و بازآرایی نظم سرمایه، که با اخراج‌های گسترده کارگران، تحمیل بی‌حقوقی و .... همراه است، قادر به تحمل آزادی‌های نیم‌بند چند سال گذشته نیز نیست. خط مشی اقتصادی سرمایه داری نولیبرال در ایران، که موسوی و کروبی و رفسنجانی نیز همچون احمدی نژاد بر آن توافق دارند، با توجه به پیامدهای پرهزینه‌اش بر کارگران، بیکاران، دانشجویان، و دیگر گروه‌های فرودست اجتماعی، با اعتراض و ایستادگی مردم مواجه بوده‌است. درنتیجه تحمیل دولت نظامی سپاهیان و اعمال خشونت سیستماتیک و دیکتاتوری عریان، پاسخ کارای سرمایه داری ایران برای تحکیم قدرت خود است.

نتیجه‌یابی مبارزه با دیکتاتوری در ایران به مبارزه با سرمایه‌داری گره‌خورده است و دل بستن به شکاف داخلی میان سران نظامی سراپا ظلم و جور و کشتار ره بردن به بیابان فناست و هرچه بیش تر خنجر سرمایه‌داری را در کتف فرودستان فشردن. بدون دگرگون کردن ریشه‌ای نظم موجود، گذر از دیکتاتوری به آزادی امکان‌پذیر نیست. بی‌دلیل نیست که سران سبز در تلاش برای جلوگیری از دگرگونی ریشه ای، به دیکتاتوری نیز در عمل، گردن نهاده‌اند.

زندگی تحصیلی و زیستی دانشجویان اما فاصله زیاد آن‌ها از شعارهای سبز را نشان می‌دهد. روز به روز دانشگاه‌ها بیشتر به یک کاسبکاری سرمایه‌دارانه و شبه بنگاه‌های اقتصادی بدل می‌شوند. پولی‌شدن تحصیلات عالی و خدمات دانشگاهی نه تنها فشار شدیدی بر دانشجویان وارد می‌آورد، بل‌که فرصت تحصیل و دانشجویی را از گروه‌های کم‌درآمد جامعه سلب کرده و تحصیل را نیز امری مختص طبقات بالادست می‌کند. فشارهای شدید جنسیتی بر دانشجویان دختر، و کنترل فاشیستی معاشرت دختران و پسران در دانشگاه‌ها، معنای رحمانیِ اسلام را واسازی می‌کند. جوانان مناطق محروم به طور سیستماتیک از ورود به دانشگاه های معتبر بازمی‌مانند، محتوای درسی دانشگاه‌ها در یک «قتل عام فرهنگی» دیگر سلاخی شده و علم مدرن با خرافات مذهبی جایگزین می‌شود.

دانشجوی ایرانی با گوشت و پوست خود امروز در حال تجربه دوباره آن چیزی است که سالهای طلایی خمینی و موسوی بر گرده نسل گذشته حک کرده‌اند. میان واقعیت زندگی دانشجویی و راه‌های سبز موسوی شکافی پرناشدنی‌ست. میان مشی مبارزه انقلابی و مشی مماشات و فرصت‌سوزی برای بقای نظام جور طبقاتی از طریق بازگشت به قانون‌اساسی ارتجاعی ایران سازش امکان پذیر نیست. از همین‌روست که جنبش نوین دانشجویی و چپگرای ایران از دل این تضادهای موجود سربرآورده و محصول همین شرایط و فرزند زمانه خویش است و آلترناتیوی انکار ناشدنی.

اکنون به عنوان بخشی از طبقات ستمدیده و در راه هدف والای مبارزاتی مشترکمان، فرایتان می‌خوانیم "تا گرد خواست‌های مشخص و بنیادین، خود را سازمان داده "تا نقش مهم تاریخ خود را در نبرد با دشمن مشترک ایفا کنیم.

- دیکتاتوری اسلامی حاکم بر ایران نظامی پوسیده است و مانع هرگونه رشد و تکامل جامعه. جنبش دانشجویی نظام حاکم را مانعی بر سر راه تحول مثبت جامعه می‌بیند، مانعی‌ست که باید رفع گردد!

- جنبش دانشجویی در مقابل هرگونه دخالت سیاسی، نظامی آمریکا و دیگر قدرت‌های امپریالیستی می‌ایستد.

- جنبش دانشجویی هرگونه دیکتاتوری و بی‌عدالتی را محکوم می‌کند.

- جنبش دانشجویی متحدان خود را در نهادهای حکومتی ایران ، یا اتاق های وزارت خارجه کشورهای غربی جستجو نمی کند. جنبش دانشجویی متحدان حقیقی خود را طبقه کارگر و گروه های اجتماعی می داند که آفریننده ی واقعی جهان اجتماعی اند، در حالی که ماحصل کار و تلاش آنها به صورت روزمره به غارت می رود.

- تبعیض جنسیتی و ستم آشکار بر زن نیمی از جامعه را مستقیما هدف گرفته است. مبارزه با تبعیض جنسیتی و پشتیبانی از مبارزه برای رهایی زنان مطالبه‌ای اساسی برای جنبش دانشجویی است.

- جنبش دانشجویی متحد جنبش‌های حق‌طلبانه بوده و هست و دفاع و کارزار در پشتیبانی از فعالین و اهداف این جنبش‌ها را از وظایف خود می‌داند.

- دفاع از علم در برابر جهل، وظیفه ی تاریخی جنبش دانشجویی در این برهه است. بایستی در برابر هر یورش حاکمیت به علوم انسانی و اجتماعی ایستاد و آن را عقب زد.

- خصوصی‌سازی دانشگاه‌ها و پولی‌شدن آموزش باید متوقف گردد. میلیاردها تومانی که صرف خیمه‌شب‌بازی‌های نظامی می‌شود، می‌بایست به بخش آموزش اختصاص داده شود و ظرفیت تحصیلات عالی رایگان، متناسب با متقاضیان افزایش یابد. خوابگاه‌ها،غذا، حمل و نقل و متون درسی دانشجویان بایستی به رایگان در اختیار آنان قرار گیرد. طبیعی‌ست که هرگونه کم و کاست در مسایل رفاهی دانشجویان قدرت تشکیل جبهه‌های متحد صنفی را ایجاد می‌کند و می‌تواند راه را برای مبارزه سیاسی هموار کند.

- جمهوری اسلامی در ادامه سیاست‌های ستم ورزانه‌اش بر قشر فرودست طرح حذف یارانه‌ها را در دستور اجرا دارد و سران سبز نیز ضمن همدلی با اجرایی شدن این طرح ضد انسانی، عملا اعتراضات محتمل و به حق طبقات فرودست را "شورش های کور" خوانده اند و بار دیگر همدستی خود با بخش درون حاکمیت بورژوازی و یکپارچگی منافع سرمایه داری ایران در سرکوب را باز نموده اند، و بدیهی است که، این طرح معاش خانواده‌های بسیاری از دانشجویان را مختل می‌کند و باید متوقف گردد.

-بسیاری از فعالان دانشجویی از طیف ها و جریان های گوناگون بدلیل نظرات سیاسی و کنش های اجتماعی خود اکنون دربندند. آزادی کلیه زندانیان سیاسی و جبران خسارت های وازده بر آنان از مطالبات اساسی جنبش دانشجویی است.

- جنبش دانشجویی اهرم و بازیچه‌ای برای سران سبز نیست. آن‌ها امتحان‌شان را قبلا پس داده‌اند. جنبش دانشجویی برای به قدرت رسیدن این و یا آن قدرت بیگانه از طریق مردم تلاش نمی‌کند، بل که راه پیوند مبارزات دانشجویی به مبارزات قشرهای تحت ستم و راه رهایی را می‌جوید.

دانشجویان سرباز نیستند. آنان آینده را می سازند. آینده ای به رنگ سرخ انقلاب.

جمعی از جوانان کمونیست سوئد

جمعی از جوانان و دانشجویان چپ - ایتالیا

جمعی از دانشجویان کمونیست ایرانی ساکن کانادا

کمیته جوانان بلژیک

گروه پروسه

امیرمحسن محمدی - فعال دانشجویی آزادی خواه و برابری طلب

پریسا نصرآبادی - فعال سوسیالیست جنبش دانشجویی

پویا عزیزی- فعال چپ

پیام شاکر - فعال سوسیالیست جنبش دانشجویی

تیکا کلاکی – فعال چپ - بلژیک

دریا هدایتی - فعال چپ - دانمارک

شروین پناهی - فعال چپ

شهاب سیروان فعال نشریه دانشجویی بذر

عابد رضایی - خلاف جریان

فریبا امیرخیزی فعال نشریه دانشجویی بذر

میترا سپانلو - فعال چپ

وحید ولی زاده فعال سابق چپ رادیکال دانشجویی و دانشجویان آزادی‌خواه و برابری طلب