خیزش مردم مصر جشن ستمدیدگان جهان است
«من خوشحالم. نه فقط برای مصر. برای کل خاورمیانه. من افتخار می کنم مصری هستم! من به توده های مصر افتخار می کنم که دارند کشور را از کثافت و جنایتکارانی که بر ما ستم می کردند پاک می کنند. دارند خود را از ترس پاک می کنند. التحریر بزرگترین میدان در جهان عرب است. مردم آن را از چنگ این رژیم درآورده اند! من به مردم مصر افتخار می کنم! آنان منتظر نشدند که فرزندان ما رویای یک جامعه نوین را ببینند! من به آنان افتخار می کنم که سرشان را بالا گرفتند و دیگر هیچکس نمی تواند دوباره آن را پائین آورد! » (سخنان یک مصری در تظاهرات پشتیبانی در لندن)
نظم كهن در جهان عرب به ناگهان به لرزه در آمده است. زمزمه های اعتراض ديروز، به طغيان های خشماگين امروز، در كوچه و خيابان، بدل شده است. دارودسته های فاسد حاکم هم اكنون خوار وذليل، زير باران ناسزا و خشم توده ها، بخود مي لرزند. دوران هیجان انگیز، پر از بیم و امید، و در نهایت تعیین کننده، در روند تحولات خاورمیانه آغاز شده است. مردم جهان عرب طلوع نوینی را تجربه می کنند. آنان مملو از حس قدرت برای در دست گرفتن سرنوشت خود هستند. شور و امیدی بیسابقه خیابان های مصر را برگرفته است. جشن انقلابی آنان جشن همه مردم ستمدیده خاورمیانه و جهان است. افتخار به مردم تونس و مصر احساسی همگانی در خاورمیانه است. احساسی بین المللی است. همه می دانند که پس از سرنگونی رژیم مبارک بدست مردم، خاورمیانه دیگر آن خاورمیانه سابق نخواهد بود. قلب های مردم جهان برایشان می تپد زیرا آنان لحظاتی را تولید کرده اند که تحقق رویاهای به ظاهر دست نیافتنی را واقعی تر کرده است. میلیون ها نفر در سراسر جهان بی تابانه زورآزمائی میان رژیم و مردم را دنبال می کنند. با نگرانی ترفندها و تحرکات قدرت های امپریالیستی آمریکا و اروپائی را دنبال می کنند. شهرهای مختلف جهان شاهد تظاهرات های همبستگی در حمایت از مردم مصر هستند. جوانان جهان به ابتکارهای مختلف دست زده اند. حتا صدها تن از جوانان هکر نقاط مختلف جهان در فوروم های آن لاین گردهم آمده و نقشه خرابکاری در سایت های وزارت اطلاعات و رئیس جمهور مصر و حزب حاکم مصر را کشیدند.
مردم جهان بی اختیار سرنگونی صدام حسین را با سرنگونی دیکتاتور سی ساله تونس و بدبختي دیکتاتور سی ساله مصر مقایسه می کنند: در یک طرف، عراق – کشوری که هنوز پس از 8 سال در چنگال های خونین اشغال نظامی خارجی و حاکمیت طبقات استثمارگر و غارت گر بومی و جنایات اوباش بنیادگرای اسلامی دست و پا می زند؛ و در سوی دیگر، تونس و مصر – کشورهائی که مردم با تکیه بر همبستگی و اتحاد و شجاعت خودشان سرنوشت رژیم های منفورشان را رقم زدند.
مشاهده ی چهره های غافلگیر و هراسناک سران کشورهای امپریالیستی در مواجهه با این وقایع، دلپذیر است. رئیس جمهور آمریکا یکماه پیش در سخنرانی سالانه ی خود که خطوط کلی «نظم جهانی» را ترسیم می کند، حتا اسم خاورمیانه را نیاورده بود. دولتمردان مرتجع در یمن، اردن، الجزایر به دست و پا افتاده و وعده ی «رفرم» و «عدالت» به مردم خشمگین از خفقان و استبداد سیاسی، بیکاری و بی نوائی می دهند. در ایران نیز خامنه ای منفور و همپالگی هایش از ترس تبدیل سالگرد 22 بهمن به جنبش توده ای در رده ی تونس و مصر برای دفن نظام جمهوری اسلامی، تلاش می کنند خیزش مردم تونس و مصر را ادامه ی «انقلاب اسلامی» و «بیداری اسلامی مردم خاورمیانه» جا بزنند. اما آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت!
هنوز نتیجه ی نهائی معلوم نیست. اما یک چیز مسلم است. این خیزش قهرمانانه که جرقه اش توسط جوانان مبارز قاهره با الهام از خیزش جسورانه ی مردم تونس زده شد، کل نظم ارتجاعی حاکم بر خاورمیانه را به لرزه در آورده است. رئیس سازمان ناتو گفت: وقایع مصر فقط نظم اقتصادی جهان را به خطر نینداخته بلکه نظم جهانی را تهدید می کند.
مصر پر جمعیت ترین کشور خاورمیانه است و در زمان سادات و پس از آن در سی سال گذشته تحت حاکمیت حسنی مبارک، تکیه گاه استراتژیک امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه بوده است. این روابط بیش از هر جا در «قرار داد کمپ دیوید» فشرده است که در سال 1978 با وساطت آمریکا، میان مصر و اسرائیل امضاء شد و به این ترتیب امنیت اسرائیل با تبدیل مصر به یک تکیه گاه امنیتی – نظامی آمریکا در منطقه، تضمین شد. این بزرگترین خیانت دولت های عربی به مردم فلسطین بود. در دو دهه ی گذشته مصر دومین دریافت کننده ی «کمک های» نظامی آمریکا بوده است که صرف خرید ابزار و آلات نظامی از آمریکا و همچنین خرید یک قشر از نخبگان سیاسی و نظامی فاسد و وفادار به آمریکا شده است. اقتصاد مصر که عمیقا در نظام جهانی سرمایه داری بافته شده است، متشکل از مشقت خانه های تولیدی در سوئز، اقتصاد توریستی و اداره کانال سوئز است که همه در دست سرمایه های خارجی است.
سرنگونی رژیم بن علی در تونس، به جوانان مصر انگیزه و شجاعت داد. عده ای از آنان مبارز از طریق فیس بوک اطلاعیه ای را به امضای صد هزار نفر رساندند. در این اطلاعیه روز 25 ژانویه را به عنوان «روز انقلاب علیه شکنجه، فقر، فساد و بیکاری» اعلام کردند و گفتند به خیابان ها می آئیم تا «سکوت و بندگی» را به پایان بریم. اما امپریالیسم آمریکا آنقدر از استحکام رژیم خود در مصر اطمینان داشت که وزیر امور خارجه اش (هیلاری کلینتون) در 25 ژانویه گفت: رژیم مصر، با ثبات است! هزاران نفر به خیابان ها آمدند و به سوی دفتر حزب حاکم – حزب دموکراتیک ملی – و رادیو و تلویزیون روان شدند. سازمانگران که هسته های کوچکی بودند از طریق اطلاعیه هائی که در خیابان ها و محل زندگی و کار مردم پخش کردند به جوانان رهنمود دادند که برای پخش اطلاعیه های سازماندهی از ای میل و پخش دستی استفاده کنند و از فیس بوک و توئیتر که توسط نیروهای امنیتی دنبال می شود استفاده نکنند. (گزارش گاردین- 29 ژانویه). تظاهر کنندگان در مقابل حمله پلیس دست به مقابله زده و شعار سردادند: سرنگون باد مبارک! تظاهرات های کوچک در روزهای دیگر در شهرهای دیگر به راه افتاد. سد ترس شکست! هر موج مبارزاتی موج سرکوب را به همراه آورد و در جواب به سرکوب، مبارزات سراسری تر و توده ای تر شد. روحيه مردم عوض شد. پاسگاه ها و مقرهای وزارت داخله و دیگر مراکز دولتی در شهرهای مختلف طعمه ی آتش کوکتل مولوتف های جوانان شد.
درگیری های روزهای آغازین مبارزه در محلات فقیر نشین و همچنین در مناطق ادارات دولتی و سفارت خانه ها نشان می دهد که تظاهرات ها در محلات گوناگون سازمان یافته بودند. طبق گزارش تلویزیون الجزیره سه نفر هنگام حمله به وزارت کشور که مقر نظام سرکوب دولتی است، توسط پلیس کشته شدند. درگیری تظاهر کنندگان در محلات کارگری مانند محله الکبری که منطقه صنایع نساجی است و در شهر سوئز که مرکز کارگاه های تولیدی مصر است شدید بود. الکبری همواره صحنه ی مبارزات کارگری بوده است بطوریکه در سال 2007 ده هزار تن از کارگران و اعضای خانواده هایشان در اعتراض به بالا رفتن قیمت ها با تکان دادن قرص های نان به تظاهرات پرداختند و عده ای در نتیجه ی تیراندازی پلیس جانباختند. و در سال 2006، سه هزار تن از کارگران زن کارخانه «شرکت ریسندگی و بافندگی مصر» اعتصاب بزرگی را به راه انداختند. در درگیری های اخیر در منطقه ی سوئز نیز که منطقه کارگاه های تولیدی است 11 نفر کشته و 170 نفر زخمی شدند. بخش بزرگی از اقشار مرفه مصر نیز به این اعتراضات پیوسته اند.
همه نیروهای طبقاتی مصر و قدرت های جهان – بخصوص آمریکا و امپریالیست های اروپائی – و دولت های مرتجع منطقه (مانند اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران و ترکیه) و به حرکت درآمده اند تا اوضاع را از دست مردم خارج کنند و جلوی رشد و سازمان یابی نیروهای انقلابی چپ را بگیرند. اوباما به حسنی مبارک، این دوست دیرینه ی آمریکا خیانت کرد و دستور داد که مهار قدرت را رها کند. مراکز مالی جهان به اوباما فشار آوردند که هر چه سریعتر اوضاع را کنترل کند زیرا بسته شدن مصر به معنای بسته شدن کانال سوئز است که برای اقتصاد جهانی و برای امنیت نظامی ارتش آمریکا مهلک است. اوباما در ابتدا از دو طرف دهانش حرف زد اما وقتی فهمید که این موج مردمی را سر باز ایستادن نیست، تحکم کرد که حسنی مبارک باید همین الان انتقال قدرت را شروع کند. طنز ماجرا آنجاست که مبارک که طی سال ها متولی قبر شاه ایران در مصر بود حال خودش به سرنوشت شاه دچار شده و مانند او مورد غضب اربابش واقع شده است. به قول مائوتسه دون، سگ زنجیری امپریالیست ها بودن عاقبت خوشي ندارد! (1)
رژیم حسنی مبارک در مقابل خیزش توده های مردم و خواستشان به پائین آمدن از قدرت دست به مانورهای سیاسی و نظامی زد. اولین مانور و آینده نگری این رژیم آن بود که ارتش را از معادله ی جنگ خیابانی میان مردم و نیروهای انتظامی بیرون آورد و آن را در انظار مصری ها و مردم جهان ارگانی که «خنثی» است و چیزی غیر از رژیم حاکم است، جلوه داد. برای تقویت این منظر، اوباش لباس شخصی را برای سرکوب به خیابان ها فرستاد و ارتش ژست «داور» را بخود گرفت. برای اینکه در انظار مردم جهان مقبولیتی برای پافشاری بر قدرت پیدا کند، مبارک گفت اگر کرسی قدرت را خالی کند، بنیادگرایان اسلامی آن را پر خواهند کرد. سپس معاون تازه اش به اخوان المسلمین پیشنهاد مذاکره داد.
اخوان المسلمین تنها حزبی بود که هنگام آغاز این مبارزات با آن مخالفت کرد زیرا بوضوح مبارزات آغاز شده با الهام از خیزش تونس، مبنا و ماهیتی نزدیک به برنامه اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژیک آن را نداشت. اما هنگامی که مشاهده کرد باد در جهت مخالف مبارک می وزد برای اینکه به حاشیه رانده نشود، تغییر جهت داد. در چند سال گذشته اخوان المسلمین بطور منظم با رشد حرکت های اعتراضی و اعتصابی کارگران مصر مخالفت کرده است. بطور نمونه در سال 2008 زمانی که کارگران «شرکت ریسندگی و بافندگی مصر» تحت تاثیر جنبش «الکفایه» اعلام اعتصاب سراسری کردند، اخوان المسلمین و حزب الوفد (شبیه ملی مذهبی های ایران و حزبی که البرادعی بخشی از آن است) آن را مشکوک اعلام کردند و چنین فراخوان هائی را «خطرناک» توصیف کردند. (2) یکی از دلایل اصلی مخالفت اولیه اخوان المسلمین با خیزش توده ای اخیر این واقعیت بود که آغازگران آن جوانان و کارگران محلات کارگری بودند که خارج از نفوذ اخوان هستند. اخوان المسلمین خود پس مانده ی نظم کهن است که نتوانسته آمال و آرزوهای مردم را برآورده کند. بعلاوه تجربه ی استقرار جمهوری اسلامی در ایران، که بخصوص از طریق خیزش توده ای سال 1388 ایران، تا حدی به مردم خاورمیانه منتقل شد، مقاومتی را در میان بخش مهمی از جوانان مبارز مصر در مقابل بدیل «اسلامی» بوجود آورده است. اما سرکوب نیروهای چپ که بخصوص در بیست سال گذشته شدت گرفته است، این حزب را عملا متشکل ترین حزب به اصطلاح «اپوزیسیون» مصر کرده است. در هر حال مقابله با نظم کهن، شامل مقابله با برنامه سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیک اخوان المسلمین و دیگر ساختارهای سیاسی اسلامی در خاورمیانه (مانند حماس) نیز هست و امروز جوانه های آگاهی در مورد این حقیقت را می توان در میان مبارزین نسل جدید کشورهای عرب مشاهده کرد.
مصر مانند ایران کشوری جوان است و جوانان بی آینده اند. متوسط سن مصریان، 24 سال است. طبق آمار بانک جهانی بالاترین نرخ بیکاری در میان فارغ التحصیلان دانشگاه است – نه تنها فارغ التحصیلان دانشگاه های مصر بلکه همچنین مصری های تحصیل کرده در دانشگاه های اروپا. قشر بسیاری کوچکی از نخبگان وابسته به نظام، زندگی تجملی دارند و بقیه کشور در بیکاری و فقر دست و پا می زند. در شش ماه گذشته قیمت گوجه فرنگی شش برابر شد. و جمعیت زیر خط فقر رسما 23 درصد اعلام شد در حالیکه در واقع 40 درصد است. در قاهره ی هشت میلیون نفری، پنج میلیون نفر در ذاغه ها زندگی می کنند و اغلب از آب تمیز و فاضلاب و برق محرومند. با خصوصی سازی ها و طرح های تعدیل اقتصادی، مردم مصر فقیرتر و بیکارتر و گرسنه تر از همیشه شده اند. در کارخانه ها و کارگاه ها و بنگاه های خدماتی که خصوصی شده اند خبری از قانون کار و بیمه اجتماعی و غیره نیست. و میانگین دستمزد کارگران نساجی مصر حتا از هند و پاکستان پائین تر است. در نتیجه ی سیاست های اقتصادی قطع یارانه ها، حذف میلیونی مشاغل دولتی، کارمندان نیز به جمعیت فقیر و بیکار پیوسته اند. مجموعه ی این جامعه از هم گسیخته را رژیم مبارک با سرکوب و شکنجه کنترل می کرد.
فرصت های بزرگ و خطر های بزرگ
صحبت از انقلاب مصر هنوز زود است. اما راه برای آن باز شده است. هیچ انقلابی از ابتدا شسته و رفته شروع نمی شود و در خط مستقیم حرکت نمی كند. زیرا انقلاب، صحنه زورآزمايي و چالش طبقات و دیدگاه های مختلف است؛ انقلاب تغییرات عمیق در جوهر و ماهیت نظام های اجتماعی اند. بهمین دلایل هیچ انقلابی بطور خودرو رخ نمی دهد. بعلاوه، در کشورهائی مانند مصر که جایگاهی مهم در «نظم جهانی» نظام سرمایه داری امپریالیستی دارند؛ تبدیل شورش های اصیل مردمی به یک حرکت انقلابی و بالاخره به پیروزی رساندن آن، امری سخت و بسیار پیچیده است. همانطور که در مورد ایران 32 سال پیش از این دیدیم. به همین دلیل، نتایج مبارزه طبقاتی در این گونه کشورها تاثیرات جهانی عمیق دارند.
هر چند نیروهای بنیادگرای اسلامی به قدرت 32 سال پیش در ایران نیستند و همانا به دلیل تجربه ایران، و عملکرد خودشان در مصر بی آبرو و ورشکسته اند. اما، در زد و بند با نگهبانان «نظم جهانی» که بی تابانه به دنبال استقرار «ثبات» در مصر و ممانعت از سرایت حریق به دیگر کشورهای خاورمیانه اند؛ این مرتجعین پوسیده مانند اسلامی هاي ایران می توانند از گورستان تاریخ بيرون بجهند و بر مردم حاکم شوند. قدرت های اروپائی و آمریکائی از هم اکنون با سران این حزب وارد مذاکره شده اند تا خود را مانند حزب آکپ در ترکیه «تعدیل» کنند. از نظر امپریالیست های اروپائی و آمریکائی این «تعدیل» نه به معنای تعدیل برنامه ی اجتماعی این حزب ارتجاعی بلکه قبول دو چیز است: یکم، حفظ قرارداد کمپ دیوید با اسرائیل و تضمین موقعیت کنونی کانال سوئز (دو شاهرگ وابستگی سیاسی و نظامی مصر به نظم جهانی امپریالیستی) و دوم، دست نزدن به سرمایه های خارجی در زمینه های تولیدی و توریستی ( بندهائی که مصر را در اقتصاد جهانی سرمایه داری ادغام می کند). وقایع مصر نشان می دهد که نقد دین به مثابه ساختار ستم و استثمار و فراگیر کردن این نقد برای ممانعت از تلف شدن یک جنبش مردمی واقعی که می تواند به یک انقلاب واقعی منجر شود؛ تا چه حد ضروری است. در مرکز این نقد، افشای مردسالاری دینی قرار دارد که بدون آن رها کردن انرژی رهائی بخش نیمی از جمعیت مصر ممکن نخواهد بود. حضور بسیار کم زنان در صفوف مبارزه اسفناک ترین علامت نفوذ ایدئولوژی اسلامی ها و سنت گرایان است که باید بعنوان زنگ خطر بزرگی به صدا در آید.
اما خطر بزرگ دیگری نیز در مقابل این جنبش است و آن توهم بزرگ «ارتش با ماست» است.
این توهم مرگبار زاده ی احساس ضعف مردم شورش گر در مقابل یک واقعیت بزرگ است: بدون یک ارتش که از آن توده های مردم و از خود آنان باشد نمی توان نظام موجود را درهم شکست و نظامی بنیادا متفاوت بر پا کرد. مردم با در آغوش کشیدن نظامیان در خیابان های تونس و مصر، در واقع بطور خودبخودی این حقیقت را بیان می کنند. توهم همیشه در نقطه ی نیاز شدید و فقدان شدید آغاز می شود. این توهم تا قبل از این خیزش موجود نبود. زیرا اغلب مردم مصر می دانند ارتش ستون فقرات حاکمیت رژیم حسنی مبارک بوده است و خود مبارک از درون همین ارتش درآمده است. اگر مردم مصر حزبی مانند حزب بلشویک به رهبری لنین ( در جریان انقلاب اکتبر 1917 روسیه) یا حزبی مانند حزب کمونیست چین به رهبری مائوتسه دون ( در جریان انقلاب چین که در سال 1949 به پیروزی رسید) داشتند که حداقل بخشی از توده های بیدار شده و مبارز را در یک ارتش سرخ انقلابی سازمان می داد و انحصار دولت بر خشونت و قهر سازمان یافته ی ارتجاعی را در هم می شکست؛ آنگاه نه تنها مردم چنین توهم مرگباری را بخود راه نمی دادند بلکه با جسارت، جرات صعود به قله ها را بخود می دادند و می رفتند که نه فقط معادله ی قدرت در مصر بلکه در منطقه خاورمیانه و به تبع آن جهان را عوض کنند.
اما خیزش توده ای بیسابقه ای که مصر را به لرزه در آورده موادخام لازم و عالی برای آغاز چنین فرایندی را فراهم می کند؛ برای آغاز فرآیند ساختن یک جنبش کمونیستی که افق مردم را به ورای راه حل های موجود که احزاب و سخنگویان طبقات بورژوا و قدرت های بین المللی جلو می گذارند، ببرد و حداقل بخش کوچکی از توده های مردم رها شده را تبدیل به یک نیروی سازمان یافته با برنامه ی انقلاب دموکراتیک نوین و سوسیالیستی کند.
آینده ی مصر هنوز نوشته نشده است. مختصات آن آینده هنوز روشن نیست. اما بر سر آن بحث پر شوری بر پاست که فرصت بزرگی را برای حدادی راه پيروزی فراهم می کند. کمونیست های مصر، هر چند نفر که هستند، می توانند از این گشایش برای پیشبرد این جهت گیری استراتژیک استفاده کنند. اما نباید آنان را تنها گذاشت. جنبش کمونیستی همواره یک جنبش بین المللی بوده است. کمونیست های جهان، در اتحاد با کمونیست های مصر، موظفند فریاد سر دهند که تنها راه برون رفت از نکبتی که سرمایه داری جهانی دست در دست طبقات استثمارگر داخلی برای جوامعی مثل مصر و ایران و تونس و افغانستان و ترکیه و عراق و غیره بوجود آورده اند، انقلاب کمونیستی است و با تمام قوا تبلیغ و ترویج کنند که انقلاب کمونیستی چیست و تجربه اش چه بوده است؟ چرا سوسیالیسم یک میلیون بار بهتر از سرمایه داری در شکل آمریکائی یا ایرانی یا مصری آن است و کمونیسم که هدف نهائی و قطب نمای حرکت جامعه ی سوسیالیستی است؛ صدها میلیون بار بهتر از آنست. در چنین شرایطی به تبلیغ و ترویج تئوری های کمونیستی «سنتز نوین» (3) به هیچ وجه نباید کم بها داد زیرا این تئوری ها شفافیت و زندگی دوباره به مارکسیسم بخشیده اند؛ و همراه با نقد علمی و عمیق نظام اقتصادی و اجتماعی و ایدئولوژیک سرمایه داری، نشان می دهند که دین و نظام مردسالاری نهادهای لازم و ملزوم نظام سرمایه داری جهانی اند؛ و مهمتر اینکه چشم اندازی نوین از سوسیالیسم ارائه می دهند -- چشم انداز نوینی که متکی است بر جمعبندی های رهائی بخش از دستاوردها و همچنین اشتباهات انقلاب های سوسیالیستی قرن بیستم (در روسیه و چین). این تئوری های در واقع فشرده ی یک راه حل واقعی و قدرتمند برای ایجاد جامعه ی بشری متفاوت اند. به همین جهت جای شایسته اين تئوری ها در خیابان های مصر و در میان جوانان جان بر کف این جنبش است. به هیچ وجه نباید به قدرت برانگیزاننده و رهائی بخش این تئوری ها کم بها داد. یک نسل جوان از مبارزین عرب پا به میدان نبرد برای آینده گذاشته اند که بهر قیمت می خواهند برای استقرار جامعه ای متفاوت مبارزه کنند. اگر آنان با چشم انداز کمونیستی پیوند خورند، سرنوشت تمام منطقه و بلکه جهان دگرگون می شود. هر چند پرتاب تیر به سوی این نشانه، کاری دشوار است اما شدنی است و تنها راه واقعا رهائی بخش است. در نتیجه باید جسورانه و بی محابا برایش تلاش کرد. باید از گشایش امروز برای ساختن این راه استفاده کرد. حتا اگر این تلاش شکست بخورد، نتایج آن برای رهائی بشریت صدها بار بیشتر از اتخاذ راه حل های «ممکن» خواهد بود.
حزب كمونيست ايران (ماركسيست - لنينيست - مائوئيست)
تارنما: www.sarbedaran.org
پست الکترونيکی: haghighat@sarbedaran.org
------
پانویس ها:
1- مائوتسه دون این سخن را در اشاره به دستگیری و اعدام نگودین دیم در سال 1963 بر زبان آورد. دیم رئیس دولت ویتنام جنوبی و دست نشانده آمریکا بود اما در نهایت وقتی تاریخ مصرفش تمام شد، خود آمریکائی (در دوره ریاست جمهوری جان اف کندی) با کمک ژنرال های ارتش ویتنام جنوبی او را از میان برداشتند. 2- رجوع کنید به گزارش مشروح شالگونی به نام «نگاهی به مبارزات کارگران مصر»3- این تئوری ها که بنیان گذار آن باب آواکیان تئوریسین کمونیست انقلابی است در شماره های 49 و 50 و 51 نشریه حقیقت معرفی شده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر